- گل افشانی
- عمل گل باران کردن
معنی گل افشانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افشانندۀ گل، گل پاشیدن، گل افشاندن، در پزشکی بیماری سرخک یا مخملک
گل ریزنده، پراکنده کننده گل و شکوفه
((گُ اَ))
فرهنگ فارسی معین
افشاننده گل، گل ریز، گل افشاندن خاصه در ایام جشن (مانند نوروز)، نوعی آتشبازی، مخملک، سرخک و آبله مرغان
ترک علایق کردن
عمل در افشاندن
عمل سر افشانذدن
افشاندن گرد، در علم زیست شناسی پراکنده شدن گردۀ گل
عمل گرد افشاندن، دوره ایست که دانه گرده از بساک خارج شده و برای رشد و نمو خود روی کلاله مناسبی قرار می گیرد گرد افشانی بدو طریق مستقیم و غیر مستقیم صورت می پذیرد
گل افشاندن بر. گل پاشیدن بر گل ریختن بر: بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم. (سعدی)
افشاندن گلاب، اشک ریزی گریه کردن: بامدادان کنم از دیده گلاب افشانی کاتشین آینه عریان بخراسان یابم. (خاقانی)
پراکندن و نثار کردن گنج: ز گنج افشانی و گوهر نثاری بجای آورد رسم دوستداری. (نظامی)
عمل گوهر افشاندن
((گَ اَ))
فرهنگ فارسی معین
غبار افشاندن، در گیاه شناسی عبارت از دوره ای است که دانه گرده از بساک خارج شده و برای رشد و نمو خود روی کلاله مناسبی قرار گیرد. گردافشانی به دو طریق مستقیم و غیرمستقیم صورت می گیرد
گل ریز گل پاش گل فشاننده: چون تو درخت دلستان تازه بهار و گل فشان حیف بود که سایه ای بر سرما نگستری. (سعدی)، افشاندن گلها در جشنها مخصوصا ایام نوروز: خونی ز زخم خار پرو بال بلبلان در پای گلبن است گلفشان داغها. (سنجر کاشی)، نوعی آتشبازی گلریز گلریز آتشباز، سرخ چهره: کاشکی برجان شیرین دسترس بودی مرا تا زشادی کردمی بر گلفشانان جان فشان. (معزی)، بیماری سرخک
گل باران کردن